پایان 4 ماهگی
آنیل عزیزم امروز روز جالبی نبود. از یه طرف چند وقتیه که مریض شدی. شب چهارشنبه پیش خوابیده بودیم تو هم که گل من همیشه خوب میخوابی ماشالا، ساعت 3 اینا بود یهو یه جیغ بلند کشیدی انگار کابوس دیدی زهر ترک شدم پشبند تو منمجیغ کشیدم از ترسم بغلت کردم همینطوری داشتم خود به خود اشک میریختم آخه تا حالا اینجوری نشده بودی تا صب دست و پام داشت میلرزید. بابایی بهم گفت چه خبرته ! آنیل جیغ میزنه تو چرا جیغ میکشی الان همسایه ها میریزن!!!!!!!! فرداش بردمت دکتر گفت گوشت عفونت کرده خلاصه بعد دو روز دارو خوردن یکم بهتر شدی و مث قبلا شاد و شنگول شدی عزیز دلم. از دکتر که برمیگشتیم خدا به دور یه اتفاق خیلی بد افتاد به بابایی گفتم آنیل رو بده من برمیدارم....
نویسنده :
مامان سولماز
14:21