آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

خاطرات 14 شهریور

1391/6/16 23:02
نویسنده : مامان سولماز
433 بازدید
اشتراک گذاری

یک شنبه ١٤ شهریور رفتیم تبریز خونه دوست بابایی. بابایی قرار بود بره دانشگاه برا پایان نامه ش ما هم باهاش رفتیم. دختر خوبی بودی ولی این سری خسته بودی زیاد گریه میکردی. دوشنبه شب با آقا فزین و خانومش ندا رفتیم بازار. تبریز خیلی خوب بود از لحاظ تنوع لباس و قیمت. کلی برات خرید کردیم کیف داد. 

برا زمستون یه کاپشن گرفتیم یه عالمه لباسو یه سویی شرت.

فدای دخمل خوشگلم بشم که ندا میگفت خیلی بابایی هستی وقتی رفتیم یه مغازه که لباس ببینیم هوا سرد بود ندا گفت برو تو ببین من آنیل رو نگه داشتم. همین که از ماشین پیاده شدم نگو تو گریه و جیغبلند سر دادی ندا هی دست تکون میداده و من نمیدیدم برگشم دیدم هلاکه . رفتم تو ماشین همین که بغلت کردم آروم شدی !. ندا خیلی ترسیده بود بعدش میگفت نه مامانی هستی اشتباه فکر میکردم!چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان هوراد
16 شهریور 91 23:17
عزیزم ماشالله به دختر معلومه سفر خوش گذشته انشالله همیشه به سفر و خوشی
maman talaee
18 شهریور 91 0:09
سلام دوست من! اومدم بگم که پارمین جوون در اولین مسابقه زندگیش شرکت کرده و به رای شما دوست عزیز شدیدا نیاز داره ممنون میشم بیای وبلاگ پرنسس!
مامان یاشار
18 شهریور 91 23:20
جیگر گل دخترت رو. عکسای جدیدش رو برامون بزار خانومی
نیلوفر
19 شهریور 91 12:58
سلام وب قشنگی دارید اگه دوس دارید تبادل لینک کنیم.به وبم بیایید وبهم بگویید منتظر جوابتون هستم
شقایق.مامان حباب
19 شهریور 91 14:00
همیشه به گردش خاله مامانی پس عکس دخملی کو؟ دلم میخواد ببینمش
مامان طلایی
23 شهریور 91 3:36
مرسی عزیزم که به پرنسسم رای دادی هوارتا بووووووووس واسه آنیل جوون که اینقدر مامانیه!