آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

دوست دارم گفتن آنیل

خوب این روزهای ما بیشتر با رفتن به کلاس نقاشی آنیل پر میشه درسته زیاد همکاری نمیکنی و من باید تو کلاس حضور داشته باشم تا بشینی اما خیلی چیزها یاد گرفتی و از این بابت خیلی خوشحالم آنیل به ترکی یا فارسی به هر کی که ازش بپرسیم میگه دوست دارم اما دیشب برای اولین بار به من گفت: مامانی دوست دارم و پعد رو کرد به باباش گفت بابا دوست دارم . شنیدن این جمله برامون خیلی شیرین بود و بوسه بارونت کردیم. اسم هارو خیلی زیبا ادا میکنی آدم ضعف میکنه مثلا به ماما میگی ماااااااما یا نااااااااااااانا یا باااااااااااابا خیلی قشنگه. هفته پیش از اصفهان همکلاسی بابا با خونوادشون اومده بودن یه چند روزی مهمونمون بودن خیلی خوش گذشت به خصوص به ...
11 تير 1393

تولد 2 سالگی

کدامين هديه را به قلب مهربانت تقديم کنيم که خود گنجينه ي زيبايي هاي عالمي، اي شيريني لطيف ترين سرود طبيعت، چگونه خدا را براي چنين بخشش رنگيني شکر گوييم. اي تنها دليل رد کردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه ديوانه ي مهرباني تؤام .... اي بهترين چه خوب شد که به دنيا آمدي و چه خوبتر شد که دنياي من شدي پس براي من بمان و بدان که تو تنها بهانه براي بودني   بهترين آهنگ زندگي من تپش قلب توست و قشنگ ترين روزم روز شکفتنت .                           &...
28 خرداد 1393

عاشقانه دوست دارم

دخمل طلای ما انقد که باهوش و زرنگ و جیگره این پست مخصوص ستایش ایشونه و تشکر از اینکه انقد خوب همه چی رو زود یاد میگیره. اوایل خرداد آموزش توالت رفتن رو شروع کردم و در عرض 15 روز آنیل خانوم قبول کرد که خودش به تنهایی بره دستشویی و کنترل داشته باشه اینم بگم که یک هفته اول بسیار برام دشوار بود و سخت گذشت اما بالاخره این مرحله سختی که همیشه حتی از حاملیگیم به اینور  ازش میترسیدم هم گذشت و کلی راجع بهش مطالعه کرده بودم و از خیلی ها راهنمایی خواسته بودم . آنیل من فدای اون آرامشت بشم، بس که نقاشی دوس داری تصمیم گرفتم بفرستمت کلاس نقاشی و چند روز پیش بردم مهد کودک ( به قول خودت مهد حودک ) نزدیک خونه مامانینا ،خیلی خوشت اومده بود...
18 خرداد 1393

اردیبهشت 93

سلام به تک دخمل عزیزم و به همه دوستای گل وبلاگی، امیدوارم همیشه و همیشه در کنار نی نی های گلتون روزای خوبی رو سپری کنین. منظورم از این عنوان اینه که آنیل جون تو 2 اردیبهشت 93 بای بای می می کرد و اولین مرحله دشوار زندگیشو به خوبی پشت سر گذاشت، دلبند مامان اصلا فکرشم نمیکردم که به این خوبی کنار بیای( البته همچین هم راحت راحت نبود اما من فکر بدتر از اینو داشتم) جون دلم سه روز نق نق کردی و روزهای بعد گهگداری سر میزدی ببینی خوب شده یا نه، حدود یک ماهه که هر روز بهونه میاری و حتما میگی که می می اوفی شد! ناگفته نماند که خودم هم یه 3،4 روزی یه حالی بودم و از این اتفاق غمگین، ولی چه میشه کرد باید یه روز میشد دیگه خوب حالا از ...
29 ارديبهشت 1393

22 ماهگی آنیلم

سلام یکی یدونه مامان. خانومم، عشقم داری 2 ساله میشی من روز به روز عاشق تر.                                         22ماهگیت مبارک عزیزم جان مادر، تصمیماتی گرفتم و با مشورت پزشک میخوام از آخر این ماه از شیر بگیرمت. اما از الان غصه ام گرفته و دل نگرانم که چطوری میخوای تحمل کنی آخه خیلی وابسته ای خیلی یعنی خییییییییییییلی ها با بقیه بچه ها مقایسه میکنم میگم، امیدوارم که راحت باشه. از پوشک میخواستم بگیرمت اما زیاد همکاری نکردی و منم اصراری نداشتم ...
28 فروردين 1393

13 بدر

سلام سلام به همگی خوبین؟ امیدوارم به همه دوستان خوش گذشته باشه ما که جای خاصی نرفتیم همین اطراف رو گشتیم اما عید بهمون خوش گذشت. آنیل خانوم گل طول تعطیلات سرما خورده بود و اواخر درست شد البته جای تعجب نیست چون به طور باور نکردنی برف ریزان شد و بهارمون هم زمستونی شد!!! ما که از سرما و برف نتونستیم جایی بریم ولی 13 بدر دل رو زدیم به دریا و با خانواده بابایی رفتیم یه چرخی زدیم خیلی خوش گذشت به خصوص به انیل که کلی برف بازی کردی با زن عموت و مامان بزرگت خوب شد برات لباس برداشته بودم چون کلی خیس شدی و کثیف مجبور شدم همونجا لباساتو عوض کنم! اینم از عکسای اون روز که باز هم از تنبلی مامان کم هست ایشالا هوا که خوب شد جبران میکنم عزیز دلم آن...
15 فروردين 1393

عید 93

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد. سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما…کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن...
5 فروردين 1393

آخرای سال 92

سلام به دخمل قشنگتر از بهارم سلام به دوستای گل و دوست داشتنی که شرمندتون  شدم و زیاد نمیتونم سر بزنم به نی نی های گل. این روزهای آخر سال همیشه یه حس و حال خاصی داره. تو بچگیم عاشق خونه تکونی های مامانم بودم همونطور که الان آنیل کوچولو از خونه تکونی من به ذوق میاد و از در هم و بر هم بودن خونه کیف میکنه قربونش برم خیلی وقته که وبت رو آپ نکردم  درگیر خونه تکونی و خرید و ...اینا بودم ماه پیش هم نشد بیام و بنویسم دل و دماغ نداشتم. چه شیطونی هایی که نکردی تو این روزا. بلبل زبون شدی و دیگه کامل صحبت میکنی همه کلمات رو تکرار میکنی مث طوطی خوش سرو زبون عزیز دلمی با تو چه لذتی داره بیرون رفتن، بازی کردن، خرید کردن و غذا خورد...
4 فروردين 1393

آنیل و 4 شنبه سوری 92

  سلام دوستای گلم. خوبین؟ چهارشنبه سوریتون مبارک. حالا عکس های آنیل تو این روز: آنیل و شلوغ کاریاش تو یه لحظه عکس گرفتن ریخت و پاشش شروع شد: آنیل در عین اینکه از پریدن رو آتیش خوشش اومده بود میترسید و محکم به من چسبیده بود:  این جزو عکس هایی که آنیل با تمام میل با یک بار گفتن من کنار درختچه وایستاد تا ازش عکس بگیرم آخه نه اینکه دخملم عاشق درخته از خدا خواسته پیش درخت هم قد خودش وایستاده: آنیل با عینک شنا: اینم قطاری هستش که آنیل با خرس کوچولوهاش درست کرده: امروز 21ماهه شدی دخمل گلم   ...
28 اسفند 1392

مهمان

و اما پست جدید: آنیل هنوز به گربه ها خیلی علاقه داره و وقتی خونه مامان وبابابزرگش هستیم شرطی شده که بریم کوچه تا گربه ببینه. چند شب پیش که اونجا بودیم اصرار کرد و رفتیم بیرون، اما  از شانس اون گربه بیرون پیدا نکردیم من بهش میگم: -          ببین حتی یه گربه هم نیس جواب آنیل: -          ای بابا دوباره میگم : -          پس گربه ها کجا رفتن؟ شاید رفتن شام بخورن یا فقط سردشون بوده نیومدن -          آنیل: -    &nb...
11 بهمن 1392