آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

توووووووووووووولدت مبارک فرشته کوچولو

                                                              سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیز مامان یه ساله شدی قربونت برم خانومی شدی واسه خودت. ما تصمیم گرفتیم جشن تولدت رو روز جمعه بگیریم.خیلی دوس داشتم همین امروز باشه اما نشد. عاششششششششششششششششششششششششقتم شکلاتم . شب هم با عکسای آتلیه میام........ این متن زیبا ه...
28 خرداد 1392

روزانه هایمان با آنیل و اسباب کشی

خوب آنیل کوچولو به قول خاله الی کم کم سالگرد تو دل بودنت داره تموم میشه همش میگه پارسال این موقع منتظر اومدنت بودیم و هنوز نبودی و قربون صدقت میره. از کارای این ماهت بگم که تمومی نداره با این  که یادداشت کردم فک میکنم کلی چیزای دیگه یادم رفته بس که شیطون شدی و وروجک... تو 5 خرداد یعنی تو 11 ماه و 7 روزگی کامل راه رفتی و حتی گاهی اوقات میدویی و برای این کارت به خودت افتخار میکنی و اویل انتظار داشتی تشویقت کنیم ما هم از خودت بیشتر ذوق داشتیم ناخودآگاه دست میزدیم. از وقتی هم که راه میری توپ کوچولوتو با پاهات میزنی جلو  به نوعی فوتبال بازی میکنی و عاشق این کاری. تو این ماه کلی کلمه گفتی بعضی هاشو تکرار میکنی اما بعضی ک...
21 خرداد 1392

بازی وبلاگی

مرسی از نسترن جونکه منو به این بازی دعوت کرد باید به این سوالا جواب بدم و در آخر 3 تا از دوستام رو دعوت کنم بزرگترین ترس توی زندگی چیه؟؟؟ از دست دادن عزیزانم ا - گه 24 ساعت نامرئی بشی چیکار میکنی؟؟؟ میرفتم خونه مادر شوهرم تا ببینم پشت سر من چی میگن اگه غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن 5 الی 12حرفت رو داشته باشه آن چیست؟ سلامتی از میان اسب پلنگ و عقاب کدام را دوست داری؟ اسب باوقار و متین کارتون مورد علاقه کودکیت چیست؟ زنان کوچک. درپختن چه غذایی مهارت نداری؟ کشک بادمجون اولین واکنشت موقع عصبانیت؟ سکوت با مرغ دریا اورانیم و خسته یک جمله بسازید مرغ دریایی از بس شنا کرد خسته ...
19 خرداد 1392

روز پدر اما با تاخیر

سلام خانوم خوشگلم. عزیز دل مامان جمعه روز پدر بود روز بابایی مهربونت. ما خانوادگی رفته بودیم جشن تولد 70 سالگی عموی بابایی. خیلی خوش گذشت یعنی عالی بود به تو که دیگه چی بگم بشکن زدن یاد گرفتی، نمیدونستی بشکن بزنی نانای کنی یا دست بزنی.  از اونجایی که سرمون شلوغ بود این دو روز رو هم برای میکس فیلم تولد مشغول بودیم نشد بیام و برا روز مرد بنویسم. ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم. مرد من روزت مبارک. پدر مهربونم که همیشه و همیشه خوب بودی برامون به خصوص برای من و الناز ممنونم...
6 خرداد 1392

11 ماه تمام با فرشته کوچولوم

سلام عزیز دل مامان. اینگونه داره یک سالت میشه باورم نمیشه همون جوجو کوچولوی ناز فسقلی کلی چیزا یاد گرفته و تاتی تاتی میکنه و داره کم کم یه سالش میشه. توی این ماه  خیلی کارا یاد گرفتی  شکلاتم. با هم خیلی جاها رفتیم . خیلی کارا کردیم گشتیم و... خوب اول از همه اینکه عادت کردی هر وقت میخوایم بریم بیرون درو که باز میکنم به کلیدم روی جا کلیدی اشاره میکنی، عروسک پرت میکنیم بالا غش غش میخندی، خنده هات خیلی خاصه نفسم، خیلی شیرین میخندی فدات شم. جی جی کردنو یاد گرفتی میری زیر صندلی، پشت مبل میای بیرون و میگی جی. با بابایی و دایی کیومرث رفته بودی بیرون گویا مرغ و خروس دیدی و دوتا از خروسا شروع کردن به دعوا کرد...
28 ارديبهشت 1392

مادر

  ای مادر عزیز که جانم فدای تو ق ربان مهربانی و لطف و صفای تو.... روز مادر رو به مادر عزیزتر از جانم و مادر شوهر مهربانم تبریک میگم. وبه همه دوستای وبلاگی که مادرانی صبور و زحمتکشن تبریک میگم همه روزاتون شیرین . آنیل عزیزم از اینکه باعث شدی طعم زیبای مادر شدن رو بچشم و ببنیم که مادر مهربونم چه زحمت هایی که برام کشیده و من متوجهش نبودم ممنونم. ممنونم از مادر عزیزم برای تمام لحظات عمرم.   ..................................................................................................................................... خوب حالا عکسای آتلیه برا 28 اسفنده: اینم از همسی جون و آنی...
11 ارديبهشت 1392

اولین قدم های دخملی و 11 ماهگی

وااااااااااااااااااااااایی عزیزم یکی یدونم 30 فروردین یعنی تو 10 ماه و دو روزگی اولین قدم زندگیتو برداشتی قربون قدمت برم من. نمیدونی چه کیفی داره اون لحظه یکی از بهترین لحظه هایی که آدم میتونه تجربه کنه فدات بشم مامانی. فرداش هم دو قدم رفتی چون سرما خوردی و اذیت داری منم اصراری ندارم و زیاد تو وضعیت را رفتن قرارت نمیدم تا خوب شی و کمکت کنم . حدود یک ماه میشه که کاملا وایمیستی زرنگ مامان. و اینکه گفتی مامان 3 بارم گفتی. دیروز داشتیم میرفتیم دکتر آمادت کردم و دادم دست بابام تو رو برد سوپر مارکت دایی بهروز منم بعد آماده شدن اومدم بگیرمت منو که دیدی ذوق زده شدی  3 بار پشت سر هم  گفتی ماما. قربونت برم من نفسم هدیه زیبایی بود برام، ...
1 ارديبهشت 1392