اولین قدم های دخملی و 11 ماهگی
وااااااااااااااااااااااایی عزیزم یکی یدونم 30 فروردین یعنی تو 10 ماه و دو روزگی اولین قدم زندگیتو برداشتی قربون قدمت برم من. نمیدونی چه کیفی داره اون لحظه یکی از بهترین لحظه هایی که آدم میتونه تجربه کنه فدات بشم مامانی. فرداش هم دو قدم رفتی چون سرما خوردی و اذیت داری منم اصراری ندارم و زیاد تو وضعیت را رفتن قرارت نمیدم تا خوب شی و کمکت کنم . حدود یک ماه میشه که کاملا وایمیستی زرنگ مامان.
و اینکه گفتی مامان 3 بارم گفتی. دیروز داشتیم میرفتیم دکتر آمادت کردم و دادم دست بابام تو رو برد سوپر مارکت دایی بهروز منم بعد آماده شدن اومدم بگیرمت منو که دیدی ذوق زده شدی 3 بار پشت سر هم گفتی ماما. قربونت برم من نفسم هدیه زیبایی بود برام، ممنونم آنیلم میذارم به حساب روز مادر که نزدیکه فدات بشم.
عزیزم بدنت کلی جوش زده نمیدونم چرا!!! به دکترم گفتم اما چیزی نگفت گفت مهم نیست!!! یه تاول زدی رو پات فقط برا اون پماد نوشت. پریشب دوباره مث اینکه کابوس دیدی برا بار چهارم هست که اینطوری میشی و من استرس میگیرم بعد تو من یه جیغی میزنم که بابایی همیشه عصبی میشه میگه با صدای آنیل اصلا بیدار نمیشم تو چرا جیغ میکشی با صدای تو بیدار میشم!!! چی کار کنم استرس میگیرم خوب.
همچنان عاشق بیرون رفتن هستی. هوا این روزا اصلا خوب نیست منم که نمیتونم تو این هوا شمارو ببرم بیرون اما هرکی بخواد به طرف در بره تو توی هر موقعیتی باشی بازی یا حتی بغل من خودتو براشون لوس میکنی پرت میکنی به طرفشون تا تورم ببرن بیرون مامان بزرگ و دایی و بابا بزرگ و خاله هم که دلشو ندارن به تو نه بگن میبرنت.
واییییییییی یه چیز دیگه، چه میرقصی عززززززززززززیزم قربون رقصیدنت برم آهنگی که دوس داشته باشی زودی رو زانوهات میشینی و خودتو میبری بالا پایین و دستاتو تکون میدی یعنی اون موقع میخوام بخورمتا انقد شیرین میشی که نگو.عزیز دلم کم دلبری کن یهو دیدی خوردمتا!!!
و اینکه به خیال خودت لغت به کار میبری یه چیزایی میگی اصلا من میمونم، گی گی می گی! یا بنگ! میخوای شبیه کنی خوب!!!
با اینکه خاله الی همیشه محکم بوست میکنه و یه کم اذیت میشی با این حال تو هم عاشقشی و همش میپری بغلش و خودتو لوس میکنی. از شعر چش چش دو ابرو خوشت میاد وقتی میخوام بخونم صورتتو میاری جلو تا وقتی میخونم رو صورتتم نشون بدم.
هنوزم از من زیاد فاصله نمیگیری. من هر جا باشم تو همون محیط میچرخی و بازی میکنی تا من نرم اتاق به هیچ وجه نمیری!!! وقتی میرم اتاق بدو بدو میای دنبالم انگار از خدات بوده بریم اتاق و بعد شیطونی هات... کشوهارو چسب زدیم چسبارو میکنی و باز میکنی با کنترل شبکه عوض میکنی و ذوق میکنی جلو کامپیوتر که بشینم موس میگیری دستت تکون میدی یه کارایی میکنیا!!!
امروز بارون شدیدی بارید و تو از دیدن بارون ذوق زده شده بودی همش گریه میکردی که جلو پنجره بگیرمت تا ببینی و بارون رو بوس میکردی اونم چندین بار!!!
فددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددات بشم دلبرم.اینم از عکسات:
اینم از خواب فرشته کوچولوم: