آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

روزانه هایمان با آنیل و اسباب کشی

1392/3/21 20:52
نویسنده : مامان سولماز
933 بازدید
اشتراک گذاری

خوب آنیل کوچولو به قول خاله الی کم کم سالگرد تو دل بودنت داره تموم میشه همش میگه پارسال این موقع منتظر اومدنت بودیم و هنوز نبودی و قربون صدقت میره.

از کارای این ماهت بگم که تمومی نداره با این  که یادداشت کردم فک میکنم کلی چیزای دیگه یادم رفته بس که شیطون شدی و وروجک...

تو 5 خرداد یعنی تو 11 ماه و 7 روزگی کامل راه رفتی و حتی گاهی اوقات میدویی و برای این کارت به خودت افتخار میکنی و اویل انتظار داشتی تشویقت کنیم ما هم از خودت بیشتر ذوق داشتیم ناخودآگاه دست میزدیم.

از وقتی هم که راه میری توپ کوچولوتو با پاهات میزنی جلو  به نوعی فوتبال بازی میکنی و عاشق این کاری.

تو این ماه کلی کلمه گفتی بعضی هاشو تکرار میکنی اما بعضی کلماتو یک بار میگی و دیگه هر کاری کنیم نمیگی مگر اینکه خودت دلت بخواد.

اولین کلمه ای که  گفتی خرسی بود بس که عروسکای خرستو دوس داری، 3 بار تکرار کردی خیسی و دیگه نگفتی.

بیرون میریم گربه میبینی داد میزنی پیشی بیشتر شبیه به بیشی هست و گاهی میگی میو.

از وقتی بخار اتو رو دیدی گفتیم جیزه به هر چی که بخار یا دود داشته باشه میگی چیز همون جیز مخصوصا چایی.

به توپ چند باری گفتی توب.

یه بار گفتم اردکه میگه کواک کواک تو هم پشبندش تکرار کردی کک کک و  گفتم چسب گفتی چبس این دو تا جزو اونایی هستن به هیچ عنوان تکرار نمیکنی

یه دو سه باری هم گفتی پروانه البته پلوا بود بیشتر.

همچنان عاشق بیرون رفتنی و به کسی که به طرف در میره میچسبی و ول کنش نیستی. به خصوص پارک رفتن و تاب بازی.

انقد تاب بازی دوست داری که همش میگی تاب تاب . گیلاس میخوردیم داشتی با گیلاسا بازی میکردی با دستت به حالت تاب تکون دادی و گفتی تاب تاب ما هم که مثل همیشه غش و ضعف کردیم برات فدای تو باهوشم بشم الهی . یا یه بار  دست مامانمو  تکون دادی و گفتی تاب تاب، میگیم یعنی داره تاب میخوره آنیل میگی تاب تاب.

بابایی برات گل آورده بود بردی جلو دماغت گفتی به به! واین جزو اون کارایی بود که اشک تو چشام جمع شده بود از بزرگ شدن عروسکم.

تلفنو میگیری کنار گوشت میگی ا یعنی الو یا میگی ب یعنی بله.

میگم بگو نی نی میگی نی نی.

چش چش دو ابرو رو برات میخونم یا برای عروسکت تو هم رو صورت عروسکت دستتو تکون میدی با خودت میگی ددد بدوو چه میدونم حتما با زبون خودت میگی چش چش دو ابرو!

تا یه آهنگ میشنوی حتی وقتی از خیابون رد میشیم یه ماشین که آهنگش روشن باشه سریع بشکن میزنی و دستاتو تکون میدی به حالت رقص.

از حلقه های هوشت قبلا هم گفته بودم برای اینکه دوس نداری رو هم باشن فقط حلقه زرده یعنی اولی رو میندازی تا میخوام بعدی رو من بندازم زودی درش میاری. فقط یکیشو میندازی!

کلیپسم اگه رو زمین باشه میاری میزنی به سرم میگم یعنی ببندم عسلم سرتو تکون میدی میخندی.

وای انیل نمیدونی برای هر کدوم از این کارات چقد ذوق زده شدیم و چقد خوشحالیم از اینکه داری روز به روز بزرگ میشی و فهمیده تر.

یه دو هفته ای میشه اشتهات خیلی بد شده و تقریبا چیزی نمیخوری به خاطر حساسیتت بردم دکتر، نوشت آزمایش، عفونت ادراری داشتی یه شربت بسیار بد مزه داد هر سری هم میخوردی حالت تهوع داشتی گاهی اوقات هم استفراغ ولی حساسیتت بهتر شده بود برای همین مجبور بودم بدم.

اسباب کشی هم که از یه طرف و ذوق کردن تو از اسباب کشی از یه طرف. کلی شیطونی میکردی و ورجه وورجه  و با این که کلی کار رو سرم ریخته بود از شلوغ کردنات کیف میکردم عزیزم خیلی دوووووست دارم یکی یدونم.

این عکس هم موقع رفتن به خونه جدیدس برای مرتب کردن البته اینجا سوپرمارکت دایی بهروزه:

تو خونه جدید زیر مبل دنبال توپ:

اینجا از همون موقع هایی که با آهنگ مخصوصت بغل بابایی لالا کردی:

و اینجا نمیدونم دنبال چی میگردی همش میخواستی دستمو ول کنی و تنهایی را بری منم که تو بیرون نمیتونم همچین اجازه بدم داشتیم با هم جنگ میکردیم خاله الی شکار لحظه ها کرده:


کم مونده به تولدت فرشته کوچولو، فسقلی من داری یه ساله میشی. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان یاشار
21 خرداد 92 22:30
خاله قربون بزرگ شدنت بشه عزیز دلم. هزار ماشالا به راه رفتنت و به شیرین زبونیات عروسک خوشگلم. چه آروم و معصوم بغل بابایی خوابیدی. ایشالا خدا همیشه سایه مامان و بابای مهربونت رو رو سرت نگه داره تو رو هم همیشه شاد و خندون برای اونا. میبوسمت


خدا نکنه عزیزم فدات شم لطف داری ممنون
مامان یاشار
21 خرداد 92 22:36
راستی اینقدر حواسم به دخمل خوشگله بود یادم رفت خونه نویی بگم. خونه جدید مبارک خانوم گل


مرسی خانومی آره دیگه بالاخره تونستیم بعد 2 سال ازدواج خونه بخریم!
hedieh
21 خرداد 92 23:23
سلام
معلومه به دایی جونش علاقه خاصی داره نگفتین توی عکس آخر خانمه کیه؟؟؟؟


سلام آره دایی جونشو خیلی دوس داره عکس آخری خودم هستم مامان آنیل
سمانه مامان ستایش
22 خرداد 92 2:40
پیشاپیش تولد آنیل جون مبااارک
آفرین به دخمل زرنگ که قبل از 1ساله شدنش راه افتاده
مامانی کارت با راه افتادن آنیل جون خیلی سختتر میشه
خونه جدید هم مبارک


مرسی خانومی آره واقعا کارم روز به روز داره سخت تر میشه
شیما مامان شاهین کوچولو
22 خرداد 92 11:41
سلام خوشحال میشیم به وبلاگ ما سر بزنید


چشم عزیزم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
22 خرداد 92 13:17
سلـــــــــــــــــــــــام وای خدا جونم راست میگیا دیگه چیزی نمونده ب تولد دخملی ناناز
قربونت برم ک دوست داری تنهایی راه بری ولی خطرناکه عشق خاله
بوووووووووووووووس واسه دخملی و مامانش

سلام عزیزم دلمون تنگ شده بودا نمیایید پیشمون
آره دیگه کم مونده به تولد دخملمون بوووووووووووووس برا ارشان جون

بهاره مامان ونداد
22 خرداد 92 14:56
افرین به دختر زرنگمون که زود تر از یک سالگی راه افتاده
تولدت هم پیشاپیش مبارک عروسکم
چه ناز هم تو بغل باباش خوابیده


ممنون خاله مهربون
مامان فرشته های آسمانی
22 خرداد 92 15:02
سلام
منم تولد آنیل جون رو تبریک میگم همین طور خانه جدید وازاینکه درمورد بازی وبلاگی اشتباه منو تذکر دادید ممنون ولی من متاسفانه بجای تایید اونواشتباهی حذف کردم اما درقسمت نظرات وبلاگم ازشما عذرخواهی کردم امیدوارم که همیشه شاد باشید راستی عکسهای آنیل جون مثل همیشه خیلی نازشده میبوسمش


سلام عزیزم مرسی اشتباه که نه! خوب پیش میاد
ممنون خانومی
جینا
24 خرداد 92 22:21


بوووس
مامان اهورا
25 خرداد 92 8:44
پس نظر من كووووووووووو؟؟؟؟


الانه میام
سپید مامان علی
25 خرداد 92 17:23
اولا راه رفتن دخمل طلا مبارک
دوما گفتن کلمه هاش مبارک... چقدر نمکی کلمه میگه
سوما خونه جدید مبارک..
چهارما میشه دخمل خوشگلتو بدی به من حسابی ببوسمش و بچلونمش؟


ممنون عزیزم
چششششششششششم حتما بووووووووس
مامان فرشته های آسمانی
26 خرداد 92 8:42
آنیل پس کجایی؟؟؟؟؟؟؟


اووووومدم عزیزم
مامان اهورا
26 خرداد 92 12:11
من يه عالمه نظر گذاشته بودم يه عالمه قوربون صدقه گل دخملي رفته بودم .گويا ثبت نشده . اشكال نداره. دوباره ميگم . تولدش پيشاپيش مبارك باشه . انشاله عروسش كني. خونه نو مبارك. در ضمن عكساشم خيلللللللللللللي نازن. ببوس عزيز دلمو


مرسسسسسسسسسسسسسسی عزیزم لطف کردی
آره گاهی اوقات نظر ثبت نمیشه اعصاب آدمو خورد میکنه.ممنون
شما هم اهورا جونو ببوس
مامان النا
27 خرداد 92 8:30
خونه نو مبارک عزیزم
هزارماشاا... خانومی شده واسه خودش
ازطرف من ببوسش


ممنون عزیزم
مامان یاشار
28 خرداد 92 5:58
یک ساله شدنت مبارک عروسک خوشگلم. الهی 120 سال شاد و سلامت و خوشبخت کنار خانواده مهربونت زندگی کنی عزیز دلم.


مرسسسسسسسسسسسسی خاله جون مهربون
زهرا(ترنم عشق}
28 خرداد 92 10:55
خانومممممممممممممم طلا
آنیل بلاااااااااااااااااااااااااا
تولدت مبارکککککککککککککککککک
ایشاالله تولد 120 سالگیت عسلمممممممممممم
سولماز جونم 21 مین ماهگرد مادر بودنت مبارک باشه دوستمممممممممم

ممنون عزیزم
قربونت برم مرسی
mumy
28 خرداد 92 13:01
تولدت مبارک عشقمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم


مرسی بوووووووووووس
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
28 خرداد 92 14:11
خاله جونی تولدت مبارک... تا جایی ک یادمه 28 خرداد ب دنیا اومدی؟ درسته
ایشالا ک عروسیت گل خانومی


آره عزیزم درسته ممنون خانومی
نرگس مامان باران قلنبه
31 خرداد 92 16:47
الهی قربونش برم چه بامزه بغل باباش خوابیده
اون عکسی که زیر مبل دنبال توپه خیلی باحاله


خدا نکنه عزیزم ممنون