اولین پارک رفتن دخملم
سلام به دوستای عزیز. خوبید؟ خوشید؟ ممنون از نظرات خوبتون و از اینکه همیشه به یادمون هستین.
امروز آنیل من برا اولین بار بیرون دلش خواست و با زبون بی زبونی اشاره میکرد به طرف پنجره که یعنی میخوام برم بیرون. منم اول پنجره رو باز کردم بلکه رضایت بده و کافی باشه ولی ول کن نبود همش خودشو هل میداد به طرف بیرون. از شانس هم کلی گنجشک روی درختا بود. دست جمعی میومدن رو زمین و دوباره برمیگشتن رو درخت.صحنه خیلی زیبایی بود آنیل هم به وجد اومده بود و کلی ذوق کرد. منم تصمیم گرفتم آمادش کنم و بریم بیرون رفتیم پارک سر کوچه و این شد اولین پارک رفتن آنیل قشنگم و اولین تاب سواری:
عزیز دلم کم مونده بود خوابش ببره:
اونجا یه دختر کوچولو هم بود که تو همش نگاش میکردی و سعی داشتی باهاش حرف بزنی. تو راهم که ول کن نبودی با هر کی که از کنارمون رد میشد هه هه میکردی و میخواستی باهاشون ارتباط برقرار کنی:
اینم برا حسن ختام:
صورتتم که میبینی انقد دوست داری از همه جا بگیری و بلند شی خورده به صندلی و کبود شده فدات بشم من.