یلدای 91 و آغاز ماه هفتم
آنیل قشنگم اولین یلدات مبارک. شب یلدا خوش گذشت دور هم بودیم با بابا مامانینا. خوب بود کلی هم عکس گرفتیم.
مامان و بابای گلم با آنیل جون:
اینم آنیل با میز شب یلدا :
خانومی شدی برا خودت عزیزم نیم ساله شدی و کلی کارا یاد گرفتی. ماشالا گلم بردمت برا واکسن 6 ماهگی اونجا با همه بچه ها حرف میزدی سعی داشتی با همشون بخندی و از این که کلی بچه دیده بودی ذوق داشتی فدات بشم من. وزنت شده 9 کیلو و قدت هم 68 سانت و دور سر 43.5 دیدی گفتم خانوم شدی.
اینم از حموم دخملی:
از حالت نشسته میپیچی و به حالت چهار دست و پا میری جلو مخصوصا اگه هدفت خیلی برات جذاب باشه سریعتر میری. وقتی میخوایم غذا بخوریم همه نون هارو جمع میکنی جلوی خودت تا همشونم نذاری جلوت شروع نمیکنی به خوردن!
چند وقت پیش بابایی رفته بود مسافرت دو روز خیلی بیقراری میکردی حدس نمیزدم برا بابات باشه ولی وقتی آروم بودی گفتم آنیل بابا کو بابا کجا رفته، شروع کردی به گریه عجیب بود برام وقتی هم که بابایی اومد کلی ذوق کردی خودتو براش لوس کردی. این روزا خیلی گریه میکنی چیز خاصی هم نمیخوای فقط دوس داری گریه کنی نمیدونم چرا!!!
ولی عب نداره من قربون گریه هاتم میشم فقط بزرگ شو، سالم و سر حال باش گل مهربونم.
عزیزترینمی بدون تو هیچم.
این لالایی رو تا تموم میکنم تو هم خوابت برده:
لالا لالا لالا کلاغه پر کشیده
پریده تا دم لونش رسیده
توی لونش یه دونه جوجه داره
نی نی کوچولوی دردونه داره
کلاغه میخونه لالالالایی
بابای جوجه ام الان کجایی
بیا جوجه کلاغت رو نگا کن
بیا و قار و قارو قار صدا کن
لالالالا کبوتر بغ بغو کرد
پیشی شیطون بلا میو میو کرد
کبوتر توی لونش جوجه داره
واسه جوجش کمی دونه میاره
دهان جوجه کفتر بازه بازه
کبوتر توی اون دونه میذاره
لالالالا الاغه بار میبره
شتر توی بیابون خار میخوره
الاغه خسته شد عر عر صدا کرد
شتر ایستاد و او را هی نگا کرد
لالالالالالالالالایی
عزیز من آنیل من الهی خوب بخوابی