اولین رفتار هدفمند
سلام به دوستای گل و مهربون که لطف دارن و به ما سر میزنن.
روزای پاییز کم کم داره تموم میشه و آنیل هم داره شش ماهگیشو تموم میکنه تو این 6 ماه خیلی اتفاقا افتاد روزای سخت اول که هر موقع یادم میفته احساس میکنم از یه آزمون بزرگ گذشتم. فک میکردم تا بیام و مادر بودن و یاد بگیرم طول میکشه نمیدونستم که مادر بودن یعنی گذر از همون روزای اوله ،همون لحظات اول همون استرس ها همون دل نگرانی ها که یعنی میتونم شیر بدم یعنی از پس نگهداری این موجود کوچولویی که هیچ پناهی جز آغوش من نداره بر میام!!!!
آنیل قشنگم روزا با همه شیرینی ها و تلخی ها داره میگذره و تو روز به روز بزرگتر میشی. واقعا برام به سرعت میگذره همش هم به خاطر وجود تو هستش عزیز دلم.
این روزا خیلی شیطون تر شدی عاشق کنترل هستی به خاطر دکمه های رنگیش و عاشق این اسباب بازی فک کنم کلا پروانه خیلی دوس داری همونطور که پروانه لحاف تشکت رو دوس داری. جالب اینه که وقتی میخوای به خود پروانه برسی از میله میگیری و میکشی تا پروانه بهت برسه عزیز دلم آفرین به تو:
و این عکس هم مال وقتایی هستش که میخوام آشپزی کنم و
تو رو میذارم تو کریرت و محکم میبندمت!:
و اینکه عاشق موهای من شدی شاید قبلا برات نوشتم ولی انقد دوس داری که تکرارا برات مینویسم وقتی موهام بازه میخندی میخوام ببندم گریه میکنی تا بازش کنم. صب ها بابایی که میخواد صب بخیر بگه عینک نداره و تو با تعجب فراوون نگاه میکنی تا عینکش رو بزنه وقتی هم میزنه میخوای ازش بگیری برات شده یه بازی. عاشق دایی صمد هستی حتی تو اوج گریه هم وقتی صداشو میشنوی یا میبینیش سریع آروم میشی و باهاش حرف میزنی و به قول خاله الی وقتی میخوای خودتو لوس کنی یه لبخند خوشگل تحویل میدی و اون چشای نازتو نیمه باز میکنی خیلی خوردنی میشی واقعا دلم میخواد قورتت بدم شکلاتم.
چهار دست و پا رفتنت هم پیشرفت کرده و یه سه چهار باری خودتو میبری جلو.
فدات بشم الهی که مال منی مال خود خودم: