6 هفتگی یا به عبارتی 40 روزگی
آنیل جونم عشق من، جمعه 6 مرداد 40روزگیت تموم شد. تو این 40 روز بسیار بسیار فرق کردی هم از لحاظ جثه هم از لحاظ هوشی و عقلی.
جیگر طلا، انقد قشنگ با نگاهت ادمو دنبال میکنی که کیف میکنم. البته این دنبال کردن تقریبا از 3 هفتگی شروع شد و از 4 هفتگی تکمیل شد. قربون نگاهت برم پرنسسم.
آدمای جدید رو با دقت زیاد نگاه میکنی انقد که اخم میکنی البته فک کنم برا دقته ولی هر کی میبینه میگه اخمو هستی!!
خدارو شکر دل دردت کمی بهتر شده. خاله الی و مامان جونم که ضعف میکنن برات. 2، 3 ساعت نبیننت دلشون تنگ میشه برات. خاله الی چند روزیه روش خندوندنتو یاد گرفته انقد قشنگ و ناز میخندی و غش میکنی البته بی صدا ولی زیبا.
نصف شب برا شیر دادن که پا میشم با اینکه بی خوابی منو میکشه ولی اون نگاه قشنگ و نازتو که میبینم خواب از سرم میپره، قربونت برم الهی. روز چهلم رفتیم خونه مامان بابایی. اونجا بر خلاف میلم اتفاقات جالبی نیفتاد. عمه نسرین و مادر بزرگت خیلی دوست دارن و میگن نسبت به روز اول خیلی تغییر کردی و خوشگل تر شدی.
خلاصه آنیل جون عاشقتم از اینکه تجربه مادر شدنو بهم دادی ممنونم. جیگرمی، عسلمی، عشق منی مامان فدات شه.
اینم از عکسای 6 هفتگیت: