این روزهای دخترم
اول از همه کفشی رو که دایی کیومرث برات گرفته و قول داده بودم عکسشو برات بذارم:
چند روز پیش خاله و دختر خالمینا اومده بودن یه نی نی داره دو ماه از تو کوچیکتر(درسا جون) لباساتونم ست بود گفتیم عکس بگیریم ازتون جالب بود:
بله حالا یه عکس دیگه از آقا باربد که پسر عمه منیژه امه و سه ماه ازت کوچیکتره، با عجله گرفتم عکس جالبی نشد:
و حالا از کارای آنیل کوچولو که این روزا چه کارا که نمیکنه!! بالیی شدی که نگو همش باید دنبالت باشم تا خرابکاری نکنی.
بوف بوف میگی
ب ب به میگی
گریه کردنی بووو بوووو میکنی خیلی با نمک میشی طوری که بقیه میگن گریه ش بنداز ببینیم!!!
شیر خوردنی دستتو میاری جلوی دهنم یعنی بوس کن منم بوس میکنم دوباره میاری.
چند شب پیش خوابت نمیومد بالاخره فهمیدم دوس داری لوست کنم یه کم بازی کردیم آخرشم با یه عالمه بوس کوچولو خوابت برد عزیز دلم عاشقتم عروسکم.
منتظرم این ماه تموم بشه (هم دندونت بیشتر معلوم شه هم خاله الی امتحاناتش تموم شه) تا برات جشن دندونی بگیرم.
اینم عکس با کلاه: