آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

تیر و مرداد 93

1393/5/10 19:06
نویسنده : مامان سولماز
617 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااام

اصلا وقت نکردم بیام و آپ بشم واقعا شرمنده ام اگه بخوام کامل همه چی رو توضیح بدم حرف زیاده اما خلاصه وار می نویسم.

2مرداد روز پنج شنبه آخرین جلسه کلاس نقاشی آنیل بود از کلاسش اوایل خوشش نمیومد اما به مرور علاقه مند شد و مربیشون رو یعنی خاله نداشو دوس داشت. اینم عکس آخرین جلس که به زور وایستادی تا عکس بگیرم دوستات از راست به چپ:

ساحل، آنیل، ساناز، الای، ایلیای شیطون، امیر رضا و حسین، شانلی:

نقاشی هات رو همه تعریف میکنن چون نسبت به سنت بسیار عالی میکشی و همه رو نگه داشتم برات عزیز دلم

24 تیر وقتی داشتیم با هم میرفتیم کلاس تو راه روی اسفالت معمولی افتادی زمین و پاهات به شدت آسیب دید یعنی اولش یه خراش ساده بود رفته رفته کبودیش پخش شد و همه جای بدنت کبدی های کوچیک کوچیک زد  شاید خودم نزدیکت بودم این تغییر رو متوجه نشدم ولی هر کی می دید می گفت چه خبره چرا آنیل این طوری شده و این شد که یک هفته اسیر دکتر رفتن شدیم این دکر اون دکتر نمیدونی اون روزها من چی کشیدم چه گریه هایی که نکردم خدارو هززززززززززززززار مرتبه شکر که دکتر نهایتا گفت چیزی نیست و خیال من راحت شد. این هم یکی از عکس های همان روزهاست:

در همان اوایل مرداد اواخر تیر مهمونامون از تهران اومدن البته مهمونای ما نبودن هر کی برای خودش واحد داره اما با هم بودیم کلی خوش گذشت به خصوص با عمه های گلم که عاشقشونم.

باربد و آنیل:

اینم بکتاش دادش کوچولوی باربد عشق من:

عمه منیژه ام سفره حضرت اولفضل داشت که فردای عید فطر برگزار شد و همه چیز به خوبی و نهایت سلیقه تمام شد.

این هم عکس از سفره که سلیقه اش به خاطر وجود عمه پری نازنینم بود و زحمات بقیه :( البته غذاها تو سفره نیست که آش کشک هم فوق العاده زیبا بود)

آنیل گلم کنار سفره:

بالاخره دیروز  9 مرداد هگی رفتیم پیک نیک و خیلی خوش گذشت به خصوص به شما بچه ها.

آخر گردش هم از شهریری عجیب ترین گورستان واقع در آذربایجان دیدن کردیم اونجا هم خیلی خوب بود و قدمت نزدیک به 9 هزار سال پیش داشت یعنی انسان های اولیه ، به دوستان عزیزم پیشنهاد مکنم اگه اردبیل اومدین حتما برین و از اونجا دیدن کنین چون ارزششو داره با اینکه  متاسفانه هیچ رسیدگی نشده :

اینم عکس دست جمعی از خانواده:

برگشتنی تو راه یه الاغ دیدیم با هادی عکس گرفتیم:

خدایا بهم آرامش بده تا بتونم آنیل رو به خوبی و در حد رضایتت بزرگ کنم .

 

 

پسندها (5)

نظرات (9)

مامانی شهرزاد
11 مرداد 93 10:44
الهي بميرم براي آنيلم . چرا خورده زمين ؟؟؟به به عجب سفره اي انشاله هميشه پرروزي باشه و قبول باشه نذرشون. چه جاي جالبيه اين قبرستونه سولماز من اردبيل اومدم ولي اينجا نرفتم .چقدر ناز شده اين گل دختري خدا حفظش كنه عززززيزم
مامان سولماز
پاسخ
خدا نکنه عزیزم نظر لطفته خانومی دفعه بعد حتما برو اونجارم ببین ارزششو داره
مامانی هیما
11 مرداد 93 11:21
قربونش بشم من
مامان سولماز
پاسخ
خدا نکنه خاله مهربون
یاسمن( مامی فرشته ها )
11 مرداد 93 13:01
افرین انیل جون یا استعداد امیدوارم همیشه در کنار هم و د رکنار همه اعضای خانواده روزگار خوبی داشته باشید.
مامان سولماز
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان فرشته های آسمانی
12 مرداد 93 13:10
سلام آخی آنیل جون چی شده ناراحت شدم ولی بازم خداروشکر که به خیرگذشت سولماز جون چه با سلیقه سفره چیده شده ایشالله که قبول باشه
مامان سولماز
پاسخ
سلام خانومی ممنون عزیزم لطف داری
مامان لیانا
18 مرداد 93 4:32
الهییی فداش بشم دلم آتیش گرفت کبودی های پاهاشو دیدم خدارو هزار بار شکر چیزی نبود..خداروشکر که به تفریح بودین..چه نی نی های نازی خدا حفظشون کنه
مامان سولماز
پاسخ
خدا نکنه خانومی ممنون لطف داری
مامان آیسا
22 مرداد 93 3:28
سلام سولمازجون.آنیل خوشگلمون چطوره؟چقدر بده که بچه ها یهو یه طوریشون میشه و تا بفهمی که چیزیشون نیست دیوونه میشه آدم.انشالله که همیشه سلامت باشه. راستی من تازگی اردبیل بودم اما خبر از چنین جایی نداشتم حیف. خدا عزیزدلتو برات حفظ کنه و همونطوری که دوست داری بزرگ بشه الهی. راستی عکس نقاشیهاشو بذار.
پری
26 مرداد 93 0:19
سلام سولماز خانم گل. ما عمه ها هم تورو خیلی دوس داریم عزیزم دل به دل راه داره. آنیل گلم چطوره. دلم برا شیرین زبونیاش تنگ شده مخصوصا وقتی مبگفت گتمه(نرو) میخواستم قورتش بدم. بوسش کن هزار تا
مامان سولماز
پاسخ
سلام مرسی پری قربونت برم زودی تو هم یه نی نی میاوردی عجب حالی میداد
مامان آیسا
27 مرداد 93 6:31
سلام عزیزم.ممنون از لطفت.من اردبیل و مردمشو دوست دارم.دومین بار بود که به شهرتون سفر میکردم.اما اصلا یادم نبود که شما اردبیل زندگی میکنین. خیلی خوشحالم که نوشته هامو میخونی اونم با دقت.چون اکثرا حوصله خوندن مطالب طولانی رو ندارن و بدون خوندن کامنت الکی میذارن..حس نزدیکی که با نوشته هام داری حتما بخاطر اینه که خیلی از افکارمون و احساساتمون شبیه به همه.خوشحالم که دوستی مثل تو دارم. آنیل عزیزمو میبوسم.اینم برای خودت
مامان سولماز
پاسخ
ممنون عزیزم ما هم دوستون داریم
مامان نازنین زهرا
30 مهر 93 18:49
من هم یه دختر دارم ...خردادی...91 ای...وبه شدت عاشق نقاشی...اگه عکس نقاشی هاشو بذارین ماهم فیض میبریم...
مامان سولماز
پاسخ
چه جالب چشم حتما