روزهای آخر بارداری

سلام به همه دوستای گل

ممنون از نظرات خوبتون و اینکه به یادمون هستین و بهمون سر میزنید. دوستون داریم

حالا از اتفاقای این چند روز اخیر بنویسم که خیلی سرم شلوغ بود. شنبه وقت سونو داشتم رفتم و دکتر سونو کرد و گفت همه چی نرماله. هیلدا جون سفالیک هست و 3300 گرم هم وزنشه.منم خوشحال بعد از ظهر بردم برا پزشک خودم ببینه و نظر بده. دکترم هم گفت همه چی عالی هست و منتظریم تا دخملی به دنیا بیاد! فقط معاینه کردن و گفتن اگه بخوام طبیعی باش اذیت خواهم داشت!!!!!!

اومدم خونه و استرس گرفتم. برا اطمینان یک شنبه یعنی 21 رفتم پیش یه دکتر دیگه که از قبل هم میشناختمش تا اونم نظرشو بگه. و اونم گفت اگه سزارین بشم بهتره. بهم گفت فردا تمام سونو ها و آزمایشاتتو بیار فردا صب تا زمان دقیق زایمانتو مشخص کنم. بعد منو برای نوار قلب نوشت بعداز ظهر دوباره با همسی جان رفتم برا نوار قلب کلی خسته شدم همش این دکتر اون دکتر!

الان هم منتظرم ساعت 10 بشه برم ببینم هیلدا خانم دقیقا قراره کی بیاد تو بغلمون

دختر قشنگم نمیدونی که چه حس خوبی دارم شبا از ذوق اینکه روزا داره تموم میشه و میخوای بیای کنارمون خوابم نمیبره. سالم بیا سالم و سر حال. عاشقتم عزیزم

یعنی میتوانم مادر خوبی برایت باشم؟میتوانم اون بدن ظریف و کوچکت را به یک خانم با وقار و دوست داشتنی که در ذهن دارم تبدیل کنم. خدایا کمکم کن تا بتوانم. خدا حفظت کند تا همیشه سلامت باشی عزیزم.

هیلدای نازنین تو برای من و پدرت بهترینی و بهترین خواهی بود. دوستت داریم.