سال 1394
نوروز 94 نصف شب بود و اکثر بچه ها خواب بودن من و بابایی هم خوابیدیم اما ساعت رو کوک کردیم و لحظه تحویل بیدار شدیم، تو هم انقد شیرین خوابیده بودی مثل فرشته ها قربونت برم عیدت مبارک باشه عزیز دلم.
عید دیدنی میرفتیم به همه میگفتی عیدت مبارک(یا بایرامز موبارک).
سفره هفت سین رو هم که چه بلاها سرش نیاوردی همش خراب میکردی دوباره میچیدم از سمنو هم که خوشت اومده بود با اینکه یه عالمه خورده بودی بازم ناخونک میزدی!!!
این اولین سالی بود که خوب همه چیز رو درک میکردی و متوجه بودی که عید و سال جدید و سفره هفت سین و ... یعنی چی و خیلی بهت خوش گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی