آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

بدون شرح

سال ها ی  کودکی  دل ز غصّه دور بود   ماهی خیال من حوضش از  بلور  بود   یک درخت  سبز  بود ، زیرِ سقف آسمان   من به گاهواره ای ،  گربه  ای کنارمان   ناگهان شبی بلند ، از سرم عبور کرد   بند گاهواره را ، تاب داد و دور کرد   برگ های خسته را ، دسته دسته باد برد     قصّه های خوب را ، مادرم ز یاد برد   سال ها گذشته باز ، حوض خالی ، آب نیست   گاهواره ام کجاست ؟ خواب هست و تاب نیست     ...
23 بهمن 1393

یلدای 93

سلام به همه دوستان عزیزم یلداتون مبارک امسال یلدارو خونه عموی آنیل دعوت بودیم ، خیلی خوب بود خوش گذشت به خصوص به آنیل چون برای اولین بار بود که به تنهایی با بچه ها بازی میکرد ! البته تند تند میرفتم و سر میزدم. نمیدونم چرا انقد حساسم و از استقلال آنیل نگرانم میدونم این نگرانی اصلا خوب نیست و آنیل دیگه بزرگ شده ولی چه کنم منم اینطوریم!  در کل باید وابستگی آنیل هم نسبت به من کمتر بشه وایشالا همیشه شاد و سر حال خوش باشه. مگه میذاری ازت عکس بگیرم اصلا از عکس خوشت نمیاد دیگه بزرگ شدی اعتراض وارد نیست چون همه میدونن که با چه مصیبتی ازت عکس میگیرم . یه جا بند نمیشی که همش از دوربین فراری هستی. اینم هنونه یلدامون: ودخ...
3 دی 1393

9393

                                                                                                         امروز دوشنبه 93/9/3 :  با آرزوی بهترین جفت شدنی های قشنگ برای تو دختر عزیزم                                                 ...
3 آذر 1393

تخیلات آنیل

با سلامی دوباره دخترک من 2 هفته ای میشه که تخیلات  عجیبی داره و یه دفعه میبنی با یه خرس صحبت میکنه و وقتی میگم مامان جان خرسه کو روبروشو نشون میده و میگه ایناها دیگه اینجاس !!! البته اینجور تخیلات اقتضای سنش هست، گاهی میگه ای تمساح نیا جلوتر نیا میخوای منوبخوری نیا میدوه و در اتاقو میبنده با حیوانات مختلف همینطوری صحبت میکنه! و گاهی اشکالی رو از طرح فرش تو ذهنش در میاره میگه این قسمت فرش مثلا فلان حیوونه! و یا مثلا بستنیه! آنیل پازل های سختی رو به راحتی حل میکنه و کارهای مورد علاقه اش کتاب خوندن و از خودش داستان گفتن و گاهی شعر خوندن به خصوص شعر جوجه جوجه طلایی و عروسک قشنگ من آنیل زیبای من بدون هیچ ترسی از ...
27 آبان 1393

این روزهای آنیل

ما خانوادگی محرم رو رفته بودیم تبریز خونه دوستمونآرتان کوچولویینا. محرم اونجا خوب بود عزاداریهاشون قشنگ بود. و یه سری هم به کندوان زدیم که هوا به شدت سرد بود. خونه هاش خیلی جالب بودن و تو کوهها هم آدما زندگی میکردن آنیل بسته بندی شده عشقم بین برگ های پاییزی آنیل و مامان: آنیل ودرسا خونه  دایی بهروز در حال خوردن سیب زمینی یا به قول آنیل سیب زمزی(م با فتحه) جیگر مامان عاشقتم آنیل تو این روزها خیلی کارتون میبینه و من از این بابت ناراحتم تو این دو روز اخیر هم تب شدیدی داشت که خداروشکر بهتر شده. آرامشت بهم آرامش میده دختر گلم مث ماه میمونی با عروسکات خیلی خوب بازی میکنی بهشون م...
26 آبان 1393

شهریور 93

سلا به دوستای گلم  امیدوارم همیشه کنار  بچه های گلتون خوب و سلامت باشین خوب چندتا عکس از شهریور  داشتم گفتم بذارم تا یادم نرفته!البته بیشتر پدر،دختریه چش نخورن جاده هیران : با دوست بابایی و خونوادش رفته بودیم که اونا هم تازه نی نی آوردن اینم نی نی خاله ندا گل پسرمون آرتان جون: دختر عمو دنیز (سردابه): خوب مطالب نیز از یاد رفته و فقط عکس بودن   ...
26 آبان 1393

باغ پرندگان

سلام عشق مامان خوبی؟ دیروز جمعه رفتیم باغ پرندگان اردبیل البته باغ که چه عرض کنم!!!  ولی برای شما بچه ها از هیچی بهتره. آخ که چه ذوقی کرده بودی، اکثرا قرقاول بودن تو این یکی قفس خرگوش هم بود!!! وتو با دیدنشون انقد ذوق کرده بودی که نگو   بهشون کلم میدادی: خوش اخلاق شده بودی همش میگفتی مامان بخندم عکس بگیر تو واین کارا عمرا! اینجا داری صدای مرغابی هارو در میاری: داشتیم برمیگشتیم بین من و بابا را رفتیم یه لحظه سایه تو ندیدی دویدی اونور گفتی سایه ام کو کل مسیر و همونطوری اومدی تا یه وقت سایه ات گم نشه !!!  قربونت برم من شیرین زبونم ...
10 آبان 1393

نقاشی های آنیل

سلام دوستان خوبین؟تواین پست میخوام نقاشی هایی که آنیل عزیزم طی این چند ماه کشیده رو بذارم البته به ترتیب تاریخ هست و تک تکشو خود آنیل بدون دخالت ما کشیده قربونش برم پیکاسو میشه خورشید ،ابر، درخت و چمن البته یه دونه تو آسمون هم به قول خودش پرنده ست! اولین رنگ آمیزی آنیل(البته ابر رو خودم کشیدم رنگ از آنیل): پله: مال تیر ماه هست: ماشین: انگور: مامان و بابا و آنیل ! شبیه کرم هستن ماشین: بازم خورشید و ابر و درخت و چمن: اینم موش (این یکی رو خیلی خیلی دوس دارم): &nbs...
7 آبان 1393

دلتنگ نوشتن برای تو

سلام دختر عزیزم خوبی؟ همیشه خوب و سلامت باشی، اینو از خدا میخوام همیشه و همیشه. 2 سال و 4 ماه و 2 روزه هستی و به بودنت افتخار میکنم همیشه باش و برام بخند. از آخرین باری که برات نوشتم خیلی میگذره و من از این بابت واقعا شرمنده ام. شرمنده از اینکه برات کم وقت میذارم، اینکه از این روزهای شیرین و زیبا که هیچ وقت تکرار نمیشن به سادگی میگذرم اما برای تو تلاش میکنم به امید روزی به آرزوهامون برسیم توکل مکنیم به خدای مهربون خدا خودش کمک حال همه باشه ان شاء الله دوست دارم اینو همیشه بدون ...
30 مهر 1393